من قبول دارم

ساخت وبلاگ

سکشن سوم کتاب"مامان و معنی زندگی" دکتر یالوم رو امروز میخوندم. یالوم دکتر گروه درمانی 5 تا بیمار سخت هست. دوتاشون دخترانی هستن که دچار بی اشتهایی عصبی هستن. یه نوع اختلال  روانی هست که به رغم گرسنه بودن از خوردن امتناع.. یکیشون دچار توهم . یکیشون هم  بدفرمی پاها به طوری که ارزوی دویدن.. پنجمی خاطرم نیست سریع خوندم و نوع بیماری و اسامی مدنطرم نبود. استارت اولیه ی دکتر اروین یالوم  توام با نامیدی دکتر بود چرا که بیماران نم پس نمیدادن و به شدت گریزان از ارتباط  با دیگران. دکتر طوری جلسه ی گروه درمانی رو پیش برد که ناخواسته و خداخواسته شیب خوبی پیدا کرد جلسه. یکی از بیماران به حرف اومدو شکوه کرد از وضعیت خودشو دیگری جوابشو میدادو درکش میکرد و تعجب میکرد. مثلن اونی که پاهای زشت و نافرمی داشته تعجب خودشو از غذا نخوردن.. این چرخه ادامه پیدا کرد و بعده جلسه دکتر و پرستاران شاهد بودن که اون 5 نفر چطور در تایم ناهار با هم می حرفیدن. منو یاد چی  انداخت؟:

خب  یکی از دلایل نوشتن تو دنیای مجازی این میتونه باشه که تو دنیای واقعی زیاد همصحبت نداریم. مثلا من  تو فامیل کسی رو نیافتم که بخوام در مورد فلسفه مصاحبت کنیم. اون 5 بیمار منو یاد وبلاگی ها انداخت که به وبلاگ همدیگه سر میزنن و به نوعی ناگفته های خودشون( در دنیای واقعی) رو تو وبلاگ همدیگه مطرح میکنن. مگه بده؟ نه، من خودم به یه سری  وبلاگ ها سر میزنم و کامنت هم میذارم ولی قبول دارم که جایگزین  حرف های ناتمام من در دنیای واقعی نمیشن. (الان فریبا میاد میگه  علییییی تشر نزن. من هیچی نگفتم که.. تازه گفتم خودم) من البته سال 95  10ماه در هیچ وبلاگی کامنت نذاشتم. من خوده میکرو اکشنم

من اینجا گفتم که وبلاگ های جغدی نمیخونم خواهر گلم شاید هم برادر عزیزم منظورم شما بودین دیگه. چند تا از پست هاتون رو سریع خوندم و اتفاقا جالب هم بود ولی  حسش نیست.

انگلیسی:

I feel much better.

خواب خوبی داشته باشین

مدیریت زمان و مهندسی مکانیک...
ما را در سایت مدیریت زمان و مهندسی مکانیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cnovin210 بازدید : 158 تاريخ : دوشنبه 18 ارديبهشت 1396 ساعت: 3:16